13به در -خونه تکونی اطاق نوشاد واولین شبی که نوشاد تو تخت نوجوان خوابید

ساخت وبلاگ

سلام بر پسرممممممممممممممممممم نازدونه من

چندروز اخر عید که تعطیل بود هر روز صبح بیدار میشدیم تصمیم میگرفتیم خونه تمیز کنیم باز میگفتیم بی خیال تا اینکه روز 13ام صبح بابا جون شروع کردیم به تمیز کردن اطاق شما قرار بود طبق نظر هواشناسی سیزده عید هوا بارانی وسرد باشه ولی بابا جون گفت جوجه بزارم بیرون وپلو هم بزارم اگر هوا خوب وبد که زنگ میزنیم بابا غلام اینا بیان بریم یه وری اگر هم هوا خوب نبود میگیم بابا اینا بیان خونمون مامان فریده هم تو خونه کارون بودن در حال تمیز کردن بعد از دوسال می خوان برگردن خونه کارون خلاصه شروع به تمیز کاری کردیم وتخت شمارو باز کردیم روز قبل هم رفته بودیم خردی برای شما یه روتخیت خوشگل خریده بودیم خلاصه نزدیم ظهر دیدم هوا عالیه مامان فریده هم زنگ زد که ناهار مرغ گذاشته وداره میاد اینجا دنبالمون به عمه بهناز هم زنگ زدیم تو اخرین لحظه اونم فقط تونست یه بسته جوجه یخ زده از تو فریزرش بیاره رفتیم پارک ولایت چون مطمئن بودیم انقدر بزرگ حتما جا هست که بود وگفتیم نزدیک اتوبان بشینیم که اگر بارون گرفت زود جمع کنیم بریم انقدر عجله کرده بودیم که منقلم نبرده بودیم ومجبور شدیم از یکی از بغلی ها بگیریم خدا رو شکر هم هوا خوب بود وبچه ها حسابی بازی کردن بزرگ تر ها هم کلی با هم گل گفتیم وگل شنفتیم منم کلی سبزه گره زدم برای همه به نیت سلامتی وخوش بختب تو این سال جدید .راستی اولین شب هم خوابید اصلا هم از تخت نیافتادی کلی هو ذوق کردی میگفتی جام باز شده خدارو شکر 


[ موضوع : ]

روزهای زندگی نوشاد همه دنیای مامان وبابا...
ما را در سایت روزهای زندگی نوشاد همه دنیای مامان وبابا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmadaraneh-35a بازدید : 251 تاريخ : شنبه 30 ارديبهشت 1396 ساعت: 16:36